معنی معادل فارسی کمپوت

لغت نامه دهخدا

کمپوت

کمپوت. [ک ُ] (فرانسوی، اِ) میوه ای که در شربت قند یا شکر پخته شده، و آن اقسامی دارد: کمپوت آلبالو، کمپوت به، کمپوت توت فرنگی، کمپوت تمشک، کمپوت سیب، کمپوت گلابی، کمپوت گوجه. (فرهنگ فارسی معین). کمپت. خوشاب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


کمپوت سازی

کمپوت سازی. [ک ُ] (حامص مرکب) ساختن و تهیه کردن کمپوت. و رجوع به کمپوت شود. || (اِ مرکب) کارخانه ای که در آنجا کمپوت سازند.

فرهنگ معین

کمپوت

(کُ) [فر.] (اِ.) میوه ای که در شربت قند یا شکر پخته باشند.

فرهنگ عمید

کمپوت

میوه‌ای که در شربت قند پخته شود،
کنسرو این مادۀ خوراکی،

فرهنگ فارسی هوشیار

کمپوت

میوه ای که در شربت قند یا شکر پخته شده و آن اقسامی دارد

معادل ابجد

معادل فارسی کمپوت

964

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری